جدول جو
جدول جو

معنی پیش آونگ - جستجوی لغت در جدول جو

پیش آونگ(وَ)
پیش آهنگ. رجوع به پیش آهنگ و رجوع به فرهنگ شعوری ج 1 ص 329 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

سلام نظامی و ادای احترام از طرف سرباز نسبت به افسر که با حرکت دادن تفنگ و نگه داشتن آن در پیش روی خود و به حالت خبردار صورت می گیرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیش جنگ
تصویر پیش جنگ
آنکه پیش از دیگران به دشمن حمله کند، کسی که در نبرد پیشی کند، سپاهیانی که در صف جلو به سوی مواضع دشمن بروند
فرهنگ فارسی عمید
(جَ)
آنکه پیش از دیگران با حریف جنگ کند و منتظر امداد و اعانت نباشد. (آنندراج). آنکه در جنگ پیشی کند. آنکه در رزم پیشی گیرد و تقدم جوید. سابق در حرب بر دیگران:
نگه کرد هوشنگ باهوش و سنگ
گرفتش یکی سنگ و شد پیش جنگ.
فردوسی.
در آن سپه که چو تو میر پیش جنگ بود
اگر ز پیل بترسد برو بود تاوان.
فرخی.
باری بس است طاقت ما را، ترا که گفت
سر خیل فتنه کن مژۀ پیش جنگ را.
سالک قزوینی (از آنندراج).
، آن حصه از لشکر که در مقدمۀ لشکری بزرگ است سواران پیش جنگ، که در صف پیشین نبرد واقعند
لغت نامه دهخدا
(هََ)
پیشاهنگ. (از: پیش و آهنگ، بمعنی کش و کشنده) پیشرو قافله و کاروان و لشکر. آنکه پیش پیش لشکر و قافله رود. (غیاث). مقدمه. (دهار). آنکه زودتر از دیگر کاروانیان یا لشکریان روی به راه نهدو آن اعم است از آدمی یاستور و جز آن. آن استر یا اشتر یا چهار پای بارکش که پیشاپیش رود و هر حیوانی که سرگروه و پیشرو نوع خود باشد. (برهان) :
الا یا خیمگی خیمه فروهل
که پیش آهنگ بیرون شد ز منزل.
منوچهری.
برفتن باز می کوشم چه سود است
نیابم ره که پیش آهنگ دوداست.
نظامی.
دگر ره بود پیشین رفته شاپور
به پیش آهنگ آن بکران چون حور.
نظامی.
چونکه گله باز گردد از ورود
پس فتد آن بز که پیش آهنگ بود.
مولوی.
محمول پیش آهنگ را از من بگو ای ساربان
تو خواب میکن بر شتر تا بانگ میدارد جرس.
سعدی.
ره خوابیده در دامان این صحرا نمی ماند
مرا گر کاروان سالار پیش آهنگ گرداند.
صائب.
شانی ! از فرهاد ومجنون واپسی دون همتی ست
در قطار بختیان عشق پیش آهنگ باش.
شانی.
نخراز، بز پیشرو گله و رمۀ گوسفندان و عرب کراز گویند. (برهان). نهاز، پیش آهنگ رمه. مئم، پیش آهنگ شتران قافله. (منتهی الارب) ، پیشاهنگ. نام دسته ای از جوانان که به تربیتی خاص و مرامی مخصوص پرورش یافته باشند. الکشافه. رجوع به پیش آهنگی شود
لغت نامه دهخدا
(هََ)
نام موضعی به استرآباد رستاق. (سفرنامۀ مازندران و استراباد رابینو ص 127 بخش انگلیسی)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
پیشاوند. مقابل پس آوند. لاحقه. مزید مقدم، مزید مقدمی که پیش از کلمه درآید و معنی آن کلمه را دگرگون سازد و آن جز از حرف اضافه باشد چون بر. در. اندر. فرا. فراز. فرو. و جز آن. نیز رجوع به پیشاوند شود
لغت نامه دهخدا
(فَ)
در مشق سربازان بجلوی روآوردن تفنگ بطور عمودی. تفنگ راست ایستانیده را از جانب راست بدن با دو حرکت مقابل صورت آوردن. تفنگ مماس با جانب راست بدن را با حرکتی اندکی ببالا سپس با حرکتی دیگر بپیش روی آوردن. روبروی صورت و موازی قامت آوردن تفنگی که مماس پهلوی راست است با دو حرکت
لغت نامه دهخدا
(لُ)
پارچه ای که قصاب و آهنگر و آشپز و امثال ایشان بر میان بندند تا جامه شان از چربی و آتش محفوظ ماند. پیش بند. پیش لنگی
لغت نامه دهخدا
(هََ)
پیش آهنگ. پیشرو لشکر. رجوع به پیش آهنگ شود
لغت نامه دهخدا
(هََ)
عمل پیش آهنگ، عمل گروهی از جوانان نیکوکار دارای تعلیمات و عملیات مخصوص و شعارهای مفید.
سازمان پیشاهنگان - خلاصۀ تاریخچۀ تأسیس پیش آهنگی در جهان: این تشکیلات ابتدا در انگلستان برای یک قسم تربیت اخلاقی و اجتماعی و تمرین صفات و ملکات حمیده مابین جوانانی که تحصیلات ابتدائی خود را طی کرده اند تأسیس گردید و عبارت بود از اردوهای کوچک نظامی که بر اساس اصول نظامی تشکیل شده بود. و علاوه بر مشق نظامی و ورزش و بازی های تفریحی، تعلیمات شدیدی نیز مؤثر در کار و تربیت فوق بودند. قدیمترین مؤسسه ای که از این نوع تشکیل شددر سال 1883م. در شهر گلاسکو بود که بریگاد جوانان نامیده می شد، از آن تاریخ به بعد چندین مؤسسۀ دیگر ملی به اختلاف در سالهای 1891 و 1899 و بعد از جنگهای ترانسوال در آن مملکت به ظهور رسیدند که بیشتر جنبۀ نظامی داشتند. تازه تر ازهمه این مؤسسات تشکیلات ’جوانان پیش آهنگ بای اسکوت’ بود که بدون مشق نظامی برای تربیت جوانان و آشنا کردن آنان به اصول سعی و عمل و اعتماد به نفس و تعاون و معاضدت با یکدیگر تأسیس شد و در حقیقت یک اردوی روحانی و اخلاقی بود همراه اردوهای جنگی و نظامی. مؤسس این اردو یکی از ژنرالهای مهم انگلیسی است به نام سر بادن پاول. شعار هر یک از این جمعیتها این است: ’وظیفۀ خود را نسبت به خدا و وطن خود به جا خواهم آورد. دستگیری و مساعدت با دیگران را به هر قیمتی باشد فروگذار نخواهم کرد. قانون جمعیت را اطاعت خواهم نمود (منظور مواد منش است) ’. چنانکه گفتیم نخستین بار در سال 1884 بادن پاول به این فکر افتاد که افراد رژیمان خود را اضافه بر فراگرفتن فنون نظامی وادار به یاد گرفتن طریقۀ پیش آهنگی نیز بنماید یعنی ابتدا غرائز اخلاقی را در آنان تقویت دهد و بعد به اجرای اصول نظامی بپردازد. وی در سال 1902 کتابی تحت عنوان ’راهنمای پیش آهنگی’ به رشتۀتحریر درآورد ولی چون این کتاب برای افراد قشونی تألیف گردیده بود برای پسران مناسب نبود، معهذا در مدارس و بعضی مؤسسات مربوط به ترقی پسران این کتاب رادر تعلیم بکار میبردند. او در سال 1907 اردوی کوچکی از پسران تشکیل داد و تجاربی از طرز ادارۀ پیش آهنگی در آن اردو کسب کرد. ضمناً در سال 1908م. کتاب راهنمای پیش آهنگی را با تجدید نظر کلی برای پسران نوشت و به طبع رسانید و البته در ابتدا نظر این نبود که پیشآهنگی رشتۀ مستقلی را تشکیل دهد بلکه منظور این بود که مؤسساتی که برای تربیت پسران وجود داشت از قبیل بریگاد پسران، طبقۀ دوم مجمع جوانان مسیحی. A. E. M. Y و مجمع. B. L. C و غیره. این نظریات را در مؤسسات خویش بکار برند و از آن استفاده کنند ولی استقبالی که عده کثیری از مردان و پسران از آن نمودند او را مجبور ساخت تا آنرا تمرکز دهد و برای اداره کردن و مراقبت آن نظاماتی وضع نماید. ابتدا سه نفر به اسامی ماژور مکلارن و خانم ماکدونالد و بادن پاول ارکان اداری آنرا تشکیل می دادند و محل آن اطاقی بود که آرتور پیرسن در اختیار آنها گذاشته بود ولارداستراتکونا مبلغ پانصد لیره باین مؤسسه هدیه کرد ولی این نهضت با چنان سرعتی پیشرفت کرد که در سال 1910 پادن پاول مجبور شد خدمت ارتش را ترک گوید و شخصاً ریاست و قیادت این مؤسسه را بعهده گیرد. در سال 1910 در شورائی که تشکیل گردید، پادشاه این مؤسسه را حمایت و ولیعهد نیز ریاست پیش آهنگی ولز را قبول فرمود. پس از آن قائدین بزرگ مذهبی و مصادر امور معارفی و مملکتی همه به حمایت پیش آهنگی برخاستندو آنرا تقویت کردند. نهضت پیش آهنگی علاوه بر مقاصد عالیه که عبارت از تهیۀ افراد خوب بود با تمام مؤسسات تربیتی نیز یک منظور و هدف مشترک داشت. پیش آهنگی در سال 1908 در کانادا تأسیس شد و بعد از انگلستان و ممالک تابعۀ آن مملکت شیلی اولین کشوری بود که در1907 آنرا قبول کرد. در سال 1909م. ممالک آلمان و سوئد و فرانسه و نروژ و هنگری و مکزیک و شیلی و آرژانتین و هندوستان و شهر سنگاپور دارای تشکیلات پیشآهنگی بوده اند.
خلاصۀ تاریخچۀ تأسیس پیشآهنگی در ایران. در ایران پیشآهنگی در اول سلطنت سلسلۀ پهلوی در زمان کفالت وزارت معارف آقای نظام الدین خان حکمت (مشارالدوله) از طرف وزارت معارف تشکیل شد و ریاست آن بعهدۀ آقای میرزا احمدخان امین معروف به امین زاده که از فضلا و جوانان حساس و وطن پرست بوده است واگذار گردید و در 12 آذر 1304هجری شمسی ابلاغیۀ رسمی مبنی بر واگذاری ریاست پیشاهنگی به ایشان از طرف وزارت معارف صادر شد و در 11 اسفند همان سال متحد المآلی از طرف وزارت معارف حاوی دستور تأسیس پیشآهنگی بهداری صادر و ابلاغ گردید و در ادارۀ تفتیش وزارت معارف شعبه ای به نام پیشاهنگی دائر گردید و مجمعی نیز به نام انجمن پیشاهنگی بریاست آقای میرزا علی اصغرخان حکمت برای نظارت و قیادت پیش آهنگی تأسیس شد. انجمن مزبور اساسنامه ای تحت چهارده ماده برای تشکیلات پیش آهنگی ایران تهیه و تدوین کرد. در این اوان در بعضی ولایات نیز پیش آهنگی دائر شد و پیش آهنگی ایران رسماً به مجمع بین المللی پیش آهنگی در لندن بوسیلۀ تلگراف معرفی شد و در دنیا به رسمیت شناخته گردید. اما پیشاهنگی عمری دراز نیافت و سبب آن کمبود وسائل و مساعد نبودن زمان زمینۀ پیشرفت و نداشتن معلم و مربی و عدم آشنائی اولیاء اطفال با فکر و منظور پیش آهنگی بود تقریباً از نه ماه پس از تأسیس یعنی از تیرماه سال 1305 هجری شمسی به بعد دچار بحران گردید و از سال دوم تأسیس به بعد وزارت معارف نیز دیگر هیچگونه مداخله ای در امر پیشاهنگی نکرد و محل ادارۀ پیش آهنگی هم از وزارت معارف مجزا شد و تا اواسط سال 1313 این تشکیلات منحصر گشت به عمارتی با ماهی یکهزار ریال اجاره و حقوق مستخدم و مخارج روشنائی که از بودجۀ وزارت معارف پرداخته می شد. در سال 1314 ترویج پیش آهنگی مورد توجه مخصوص واقع گشت و وزارت معارف مأموریت یافت که بار دیگر این فکر عالی را اشاعه و بسط دهد. انجمنی به نام انجمن تربیت بدنی و پیشاهنگی در تاریخ 28 فروردین 1313 تشکیل شد و اساسنامه ای برای آن تدوین گردید و مرام انجمن را ترویج پیش آهنگی و ورزش و قیادت و سرپرستی از مؤسسات ورزشی و پیش آهنگی قرار داد. و نیز شعب این انجمن را در ولایات تحت ریاست والی یا حاکم هر محل بمنظور ترویج و تقویت و حمایت از پیش آهنگی و مؤسسات ورزشی تشکیل دادند. انجمن مرکزی در مهرماه 1313 مستر توماس گیبسون آمریکائی متخصص پیش آهنگی و تربیت بدنی رااز آمریکا استخدام و به ایران دعوت کرد. از دی ماه سال 1313 مقدمات احیا و تأسیس پیشاهنگی جدید ایران تحت ریاست عالیۀ ولیعهد، به اقدام وزارت معارف فراهم و شروع گردید. این انجمن نظر به احتیاج اولیۀ تهیه و تربیت معلم پیش آهنگی اردویی تابستانی در منظریۀ تهران تشکیل داد. این کلاس از اول تا پانزدهم خرداد سال 1314 به شکل اردویی شبانه روزی دایر گردید و مخارج آن از صندوق انجمن تأدیه شد و هشتاد و چهار نفر ازآموزگاران دبستانها و دبیران دبیرستانهای مرکز و ولایات در مدت مذکور تعلیمات لازم فراگرفتند. در تاریخ 19 مهر1314 متحدالمآلی مبسوط و مشروح حاوی دستورهای کافی در جزئیات امور و طریقۀ تأسیس پیش آهنگی مدارس و طرز ادارۀ آن از طرف وزارت معارف صادر و به مدارس مرکز و ولایات ابلاغ شد. نیز از مهرماه 1314 اداره ای جداگانه در وزارت معارف بنام ادارۀ پیش آهنگی و تربیت بدنی دائر شد و امور پیشآهنگی را تحت اداره گرفت. همچنین پیشاهنگی دختران که در ایران سابقه نداشت تشکیل شد و تحت نظامات و قواعد خاص منتهی زیر نظر و دستور ادارۀ پیشآهنگی و تربیت بدنی بکار پرداخت. تشکیلات پیش آهنگی هر روز توسعه می یافت و بر تعداد افراد و داوطلبان آن در مرکز و شهرستانها افزوده میشد و حال بدین منوال بود تا شهریور ماه 1320 که به سبب بروز جنگ جهانی دوم و اشغال ایران از طرف متفقین فعالیت این سازمان موقتاً متوقف ماند. برای اطلاع بیشتر و اطلاع بر مرام پیش آهنگی رجوع کنید به کتاب ’پیشآهنگی تألیف آقای بهاءالدین پازارگاد’. و نیز بیفایدت نیست که گفته شود در هشتاد وهفتمین جلسۀ عمومی فرهنگستان ایران برابرهای ذیل برای اصطلاحات پیشاهنگی که همه به زبان انگلیسی بود پذیرفته شده است:
رسد پیشاهنگی
troop Scout
سررسد
master Scout
رسدیار
master Asstscout
جوخه
Patrol
سرجوخه
leader Patrol
جوخه یار
patrolleader. Asst
کارپرداز
master Quarter
نویسنده
Scribe
شیپورزن
Bugler
سرپرستان رسد
committee Troop
پایوران پیشاهنگی
officer Troop
پیوستگان
Scouters
رئیس پیشاهنگی
executive scout Chief
معاون پیشاهنگی
executive scout. Asst
نشانۀ هنر
badge Merit
- executive scout Provincial
سرپیشاهنگ
commissioner District
سر پیشاهنگی
headquarter Local
انجمن پیشاهنگی
council Local
شورای رسد
council Troop
نوآموز
foot Tender
دیوان پاداش
honor of Court
رهبر پیشاهنگی
commissioner Scout
رهبریار پیشاهنگی
_ (l50k) _
commissioner = scout. Asst
انجمن پیشاهنگی ایران
council National
لغت نامه دهخدا
تصویری از پیش فنگ
تصویر پیش فنگ
در مشق سربازان بجلوی رو آوردن تفنگ بطور عمودی
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه پیش از دیگران با حریف جنگ کند و منتظر امداد و اعانت نباشد کسی که در رزم پیشی کند در سپه که چو تو میر پیش جنگ بود اگر ز پیل بترسد برو بود تاوان. (فرخی)، آن حصه از لشکر که در مقدمه لشکری بزرگ است سوارانی که در صف پیشین نبرد جای گیرند: با وجود کثرت سپاه و قلت غازیان رزمخواه بمجرد آنکه آواز نفیراز عقب قلب بر آمد و دلاوران پیش جنگ دلیرانه پیش آمدند پای ثبات و قرارشان متزلزل گشته
فرهنگ لغت هوشیار
پارچه ای که قصاب و آهنگر و آشپز و غیره بر میان بندند تا جامه شان از چربی و آتش مصون ماند
فرهنگ لغت هوشیار
نام دسته ای از جوانان که بترتیبی خاص و مرامی مخصوص پرورش یابند، پیشرو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیش هنگ
تصویر پیش هنگ
پیشرو لشکر
فرهنگ لغت هوشیار
پیش آورده، آنچه پیش از غذای اصلی بر سر سفره آرند از خوردنیهای سبک پیشیار
فرهنگ لغت هوشیار
عمل پیشاهنگ پیشرو بودن: شبانی بود گله گوسفند داشت تیسی را ز روی نام به پیشاهنگی گله مرتب گردانید، تربیت جوانان نیکو کار طبق مقررات مخصوص. توضیح این کلمه را بدین معنی در قرن حاضر برابر انگلیسی اسکاوت ترینینگ پذیرفته اند. توضیح، سازمان جهانی تربیتی و ورزشی که تشکیلات آن تا حدی شبیه سازمان نظامی است. منش افراد پیشاهنگ: آماده باش و روش آنان هر روز لااقل یک کار نیک انجام بده. است. موسس این سازمان لرد بیدن یاول است
فرهنگ لغت هوشیار
کلمه ای که در اول کلمات دیگر در آید و تغییری مختصر در معنی آن دهدپیشوند تصدیر مزید مقدم مقابل پساوند. توضیح این کلمه مستحدث است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیش فنگ
تصویر پیش فنگ
((فَ))
عملی است که سربازان با تفنگ انجام دهند بدین طریق، نخست تفنگ عمودی به زمین و مماس با پای راست قرار دارد با یک حرکت تفنگ را با دست راست از زمین بلند کنند و در هوا بچرخانند و پاشنه آن را در کف دست چپ گذارند و با حرکت دیگر دست راست را به جای خو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیش آوری
تصویر پیش آوری
ارائه
فرهنگ واژه فارسی سره
اصطلاحی در جریان کار بر روی آسیاب آبی و یا پاییوقتی که دنگه
فرهنگ گویش مازندرانی
عمل پیش خواندر موسیقی و روضه خوانی یا تعزیه گردانی، خواندن.، از آوازهای آیینی و مذهبی است که از موسیقی سنتی سایر مناطق
فرهنگ گویش مازندرانی
به هنگام اجرای قصه و پیش از آغاز کار نقال، شاگرد نقال برای
فرهنگ گویش مازندرانی
فتنه جو، شرور، مبارز دلیر جلودار
فرهنگ گویش مازندرانی
بز پیشاهنگ گله
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشی گرفتن، ظاهر شدن
دیکشنری اردو به فارسی